عقد یک توافقنامه هستهای با ایران بخش آسان کار اوباماست. او باید پس از عقد این قرارداد دموکراتها و جمهوریخواهان کنگره را مجاب به امضای این تفاهمنامه نماید. جمهوریخواهان و اکثر دموکراتها، از رفع تحریمها و پیوستن دوباره ایرانِ غنی از نفت به اقتصاد جهانی تا قبل از اقدام این کشور به توقف پژوهشهای هستهای و دخالتهای منطقهای به وسیله نیروهای دستنشانده خود در عراق، لبنان، سوریه، و یمن هراس دارند.
چگونه دیپلماسی شخصی با سرمایه راکفلرها راه را برای توافق با ایران هموار کرد
حمایت کنونی از مصالحه با ایران، نتیجه ائتلاف گروههای صلح، اتاقهای فکر و مقامات ارشد اسبق آمریکاست که بوسیله میلیونها دلار بنیاد برادران راکفلر با بودجه 870 میلیون دلاری تأمین میشوند. این کار توسط هیئتی متشکل از افراد داخل و بیرون این خانواده صورت گرفته است که از سال 2003 تاکنون، 4.3 میلیون دلار صرف عقد تفاهمنامه هستهای با ایران کردهاند و قسمت عمده آن از طریق پروژه غیرانتفاعی ایران در نیویورک صورت گرفته است که توسط دیپلماتهای سابق آمریکا مدیریت میشود. آنها بیش از یک دهه است که با ایرانیهایی مانند محمد جواد ظریف که با زیرکی تمام برای مذاکره انتخاب شدهاند، در حال مذاکره هستند.
آمریکاییها هم افرادی همانند "ویلیام برنز" (معاون سابق وزیر خارجه دولت اوباما) را از بدنه دولت بوش و اوباما برای مذاکره انتخاب کردهاند. برنز هم در مذاکرات محرمانه 2013، شاکله توافق هستهای موقت را بنا نهاد و همین امر موجب هموار شدن مسیر تا نشست این روزهای وین شد. جایی که جان کری، رهبری تیم مذاکره آمریکا را بر عهده دارد.
تمایل به طرف ایران از سوی راکفلر در اواخر 2001 پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر شروع شد. "استفن هاینتز" (رییس بنیاد برادران راکفلر نشستی را در مرکز پوکانتیکو در وستچستر نیویورک برگزار کرد تا بدینوسیله رویکردهای نوین خود به جهان اسلام را در زمانی که آمریکا بر روی خطر القاعده تمرکز کرده بود، مورد بررسی قرار دهد. یکی از مدعوین سخنران، سید حسین نصر، ایرانی آمریکایی تبار بود. کسی که در دانشگاه جورج واشنگتن تدریس میکرد و هاینتز در آن زمان در مورد او گفت: "نصر، بیشتر و بیشتر مرا به یاد ایران، اهمیت ژئوپولتیکش و ارتباطش با جهان تسنن میاندازد".
بنیاد راکفلر، پروژه ایران را در همکاری با شورای سازمان ملل آمریکا (یک سازمان غیرانتفاعی به ریاست "ویلیام لوئرز" دیپلمات کارکشته و سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا و چکسلواکی، که امور سازمان ملل در آمریکا را شکل میدهد) ابداع کرد. لوئرز زمانی که ظریف نماینده دائم ایران در سازمان ملل بود با وی ارتباط برقرار کرد. وی، همچنین از دیپلماتهای کارکشتهای چون "توماس پیکرینگ" (سفیر اسراییل در زمان رونالد ریگان و نماینده بوش اول در سازمان ملل) و "فرانک جی ویزنر" (سفیر ریگان در مصر که پدرش یکی از مقامات ارشد دفتر خدمات استراتژیک و سازمان سیا بود) استفاده کرد.
هاینتز اذعان کرده که این تیم سه نفره با حمایت دولت بوش با ظریف که در آن زمان به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل در نیویورک به سر میبرده، ارتباط برقرار ساخته است. در اوایل سال 2002، پروژه ایران نشستی را به میزبانی "موسسه پژوهش بینالمللی صلح" سوئد در هتل کوچکی در حومه استکهلم با ایرانیان وابسته به موسسه مطالعات سیاسی و بینالمللی (اتاق فکر نزدیک به دولت جمهوری اسلامی در تهران) برگزار کرد. هاینتز، به سختی و بینتیجه بودن آن نشست اشاره میکند. هدف اولیه ابداع یک نقشه راه برای ایجاد ارتباط بین تهران و واشنگتن بر اساس خطوط بیانیه شانگهای نیکسون در سال 1972 بود که به روابط بین آمریکا و چین باز میگشت و به اعتقاد پیکرینگ هوشمندانه بود.
(چپ به راست) توماس پیکرینگ، ویلیام لوئرز و فرانک ویزنر؛ تیم سه نفره مذاکره با ظریف در دولت بوش
هاینتز در ادامه میگوید که در هر قدم پس از هر جلسه، متصدیان پروژه ایران اقدام به اضافه کردن سیاستمداران دیگر به تیم میکردند. کسانی چون "استفن هاردلی" (مشاور امنیت ملی بوش) و "کاندولیزا رایس" (وزیر خارجه بوش). "نیکلاس برنز" معاون امور سیاسی وزارت خارجه در زمان بوش، میگوید: "از آنجایی که ما با ایرانیها در آن زمان ارتباطی نداشتیم، لذا نگاهشان برای ما بسیار اهمیت داشت".
جلسات محرمانه در پایتختهای اروپا با آمدن محمود احمدی نژاد در سال 2005 بر رأس کار ریاست جمهوری ایران معلق ماند. اما ارتباط گروه با ظریف پس از اینکه او در سال 2013 به عنوان وزیر خارجه دولت روحانی منصوب شد، برای ارتقای دوباره مذاکرات کلیدی بود. یکی از مقامات وزارت خارجه در مورد استقبال دولت از تلاشهایی از نوع پروژه ایران میگوید؛ پروژهای که ثابت کرد استفاده از دولتمردان کارکشته سابق و مسئولان متخصص فعلی در کنار هم در مشارکت با همتایان ایرانیشان در انتقال پیامهای متقابل به یکدیگر تا چه حد میتواند مثمر ثمر باشد.
پروژه ایران، از همان آغاز نسبت به نظر عمومی گشادهروی بود. در میان کسانی که به نشستهای آن در نیویورک دعوت بودند، "رابرت سیلورز" (مدیر مسئول مجله New York Review of Books) نیز حضور داشت. او معتقد بود که "این نشستها در چارچوببندی ایدهها جهت نیل به یک تفاهمنامه هستهای اصولی بسیار نقش دارد. ایدههایی که در آن جلسات مطرح شد شامل مجاز بودن ایرانیها به استفاده از ظرفیت محدود غنیسازی اورانیوم آن هم جهت حفظ کرامت آنها بود. اما همه میدانستند که تبدیل این محدودیت به دسترسی بیشتر ایرانیها به حدی بالاتر نیازمند اثبات حسن نیت آتی آنها بود".
سیلورز چندین مقاله شامل ایدههای پیکرینگ و "جسیکا ماتیوز" به انتشار رساند. ماتیوز یکی دیگر از افراد پروژه ایران بود که پیش از ویلیام برنز، ریاست "موسسه صلح بینالمللی کارنگی" را بر عهده داشت. صورتجلسههای پروژه ایران، وزنه تعادلی را در مقابل انتقادهای گروههای حامی اسراییل بوجود آورد که توسط "کمیته امور عمومی اسرائیل-آمریکا" (آیپک) که مخالف توافق بود رهبری میشدند.
برای ویزنر، نشستن بر سر یک خوان با ایرانیها به معنای رفع برخی از موانع بود. او، در زمان انقلاب ایران و بحران گروگانگیری در سال 1979، جزئی از تیم "سایری ونس" (وزیر خارجه وقت آمریکا) بود و دیپلماتهای داخل سفارت را به خوبی میشناخت. او با ذکر این جمله که "من آن لحظات را زندگی کردم"، به یاد خاطرات پدرش از طرح کودتای نظامی توسط وی علیه "محمد مصدق" (نخست وزیر منتخب مردم ایران) در سال 1953 و نشاندن محمدرضا شاه مورد حمایت آمریکا به جای او، میافتد. ویزنر ناگهان میگوید: "ایرانیها به ما اعتماد ندارند، و ما هم به آنها اعتماد نداریم". او اذعان داشت که در هیچکدام از جلسات پروژه ایران، ایرانیها مسئله نقش پدر وی در کودتای 28 مرداد 1332 را به رویش نیاوردند: "ایرانیها هم مانند ما یک تصمیم سیاسی مهم را اتخاذ کردهاند".
پدر فرانک ویزنر کسی بود که در کودتای 28 مرداد نقش داشت
بنیاد راکفلر، 3.3 میلیون دلار در اختیار بنیاد "پلوشیرز" سانفرانسیسکو قرار داد که یک گروه خلع سلاح است و از سال 2010 تاکنون، 4 میلیون دلار صرف حصول صلح با ایران و تشویق و تقویت گروههای صلح و اتاقهای فکر جهت حمایت از اوباما کرده است. "جوزف سیرینکیون" (رییس این بنیاد) میگوید: "ما هر چه بیشتر سرمایهگذاری میکنیم تا هر چه بیشتر موجبات استقامت و تحکیم خود را فراهم آوریم".
در 23 ژوئن، نیویورک تایمز مطلبی را تحت عنوان "پیامد مرگبار توافق با ایران" از سوی پلوشیرز به چاپ رسانید که در آن به شک و ترس آمریکاییها همچون "آیا این توافق موجب میشود که ایران طی سه ماه به بمب اتم دست یابد؟"، پاسخ داده شده بود. "انجمن کنترل سلاح" که یک سازمان بیطرف و مستقل بوده و در سال 1971 تاسیس شده است، جوابیهای را مبنی بر اعلام اعزام گروههای مختلف در میان اعضای کنگره از سوی پلوشیرز منتشر ساخت.
در همین زمان، "اومری سرن" (مشاور ارشد استراتژی پروژه اسراییل که قویا با توافق مخالف است) اذعان کرد که: "طرف حامی توافق، با برنامه منظم و بسیار موفق در حال هماهنگ کردن چیزی به نام جامعه کنترل سلاح و تبدیل آن به جنبش ضد جنگ مطلق است. گاهی اوقات اگر هدف شما جلوگیری از تولید سلاحهای کشتار جمعی است، باید از گزینه نظامی و یا نشان دادن سیگنال جدیت استفاده کنید". سیرینکیون معتقد است که در مورد پروژه ایران بیانصافی میشود و میگوید: "ایران، مانع اصلی در این مسیر است. ما مجبوریم که این مانع را با روش مناسب کنار نهاده و مابقی برنامه بازداری تولید سلاح را ادامه دهیم. این دلیل تلاشهای ما است.